برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم گذرگاه | Causeway 2022
منتشر شده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
فیلم Causeway اثری از سینمای مستقل به حساب میاد. اینطور فیلما معمولا توسط فرهنگ عمومی پذیرفته نمیشن و نمیتونن توقعات خاصی رو برآورده کنن؛ با این وجود، بعضا ممکنه که نمرات خوبی رو از طرف منتقدین خودشون دریافت کنن.
اقبال گذرگاه در جلب توجه منتقدا و مخاطبا نسبتا خوب بوده. امتیاز فعلیش در سایت IMDb 6.6 از 10 و توی سایت راتن تومیتوز 85 درصد هست. توی وب فارسی هم استقبالش بد نبوده، نه اونقدرا محبوبیت به دست آورده و نه منفور جلوه کرده.
همینکه به عنوان یه فیلم روانشناختی تونسته بیننده پیدا کنه، خودش یه دست آورد به حساب میاد؛ چه برسه که کار سینمای مستقل هم هست.
گذرگاه یه فیلم ضدجنگ بسیار دراماتیکه و فضاسازیش، اونقدری ملموس و واقعی هست که بشه انتظار داشت، حس همدلی رو درون مخاطب خودش بیدار کنه.
یه سرباز مونث، با وضع جسمی بدش خودنمایی میکنه؛ اما کم کم، وضع بد روانیش هست که مخاطبو وادار به قضاوت میکنه.
فیلمای ضد جنگی که صرفا برای تحریک حس دلسوزی ساخته بشن و جنس دلسوزی رو در نظر نگیرن یا دلیل کشیده شدن آدما به جنگ رو به خوبی تصویر نکنن، در نظرم ایدههای رقت انگیزی هستن.
توی گذرگاه، قضیه لزوما این نیست که آسیب دیدن توی جنگ، چه تاثیری روی جسم و روان این زن گذاشته، بلکه ما به گذشتهاش سفر میکنیم و دلایلی پیدا میکنیم در مورد اینکه چرا اون همچین شغل خطرناک و عجیبی رو انتخاب کرده، درحالی که انتخابهای دیگهای هم پیش روش بوده.
یه ویژگی خاص فیلمای مستقل اینه که لزوما از روشای رایج جلب مخاطب، برای طراحی فیلم استفاده نمیشه. برای همینم یه عده از منتقدا، واکنش خیلی بدی رو نسبت به گذرگاه نشون دادن. مثلا میگن این چه مسخره بازیه که بشینی به ساندویچ درست کردن و زل زدن یه سرباز جنگ سرخورده و کسل نگاه کنی؟
اما همچین فاصلهگذاریهایی توی فیلمای روانشناختی، موضوع مهمیه که میتونه تاثیر روانی کار رو افزایش بده. دقیقا اتمسفر فکری لینزی همینه؛ یعنی داره روزای ملالآوری رو تجربه میکنه، سرخورده است و برای همراه شدن با فیلم، لازمه که بیننده بتونه به نوعی همزاد پنداری با این شخصیت برسه. برای نشون دادن این سرخوردگی هم نیازی نیست که حتما جلوههای ویژهی خاصی به کار گرفته بشه یا دیالوگپردازی های عجیب و غریبی صورت بگیره.
این شبیه طراحی یه موسیقی خوبه؛ همیشه نیاز نیست که مدام و پشت سر هم، روی سیم یا دکمههای ابزار موسیقی ضربه بزنی تا بتونی یه تجربهی خوب رو برای شنونده ایجاد کنی. کارایی که سکوت و فاصلهگذاریهای حساب شده دارن، معمولا شانس بیشتری برای ایجاد یه تاثیر روانی عمیق دارن.
آدما دوست دارن که فیلما اونا رو حسابی سرگرم کنه و باعث بشه که برای لحظهای، زندگی واقعیشون رو فراموش کنن. فیلمای مستقل، لزوما دنبال برآورده کردن همچین هدفی نیستن و هنوز کارگردانای متعهدی پیدا میشن که دنبال تشریح یک معنا و مفهوم خاصن و نمیذارن که بازیچهی دست کسی قرار بگیرن.
گذرگاه، تصویری از زندگی واقعیه؛ زندگی واقعی آدمهای بعضا خیلی معمولی. همهی اتفاقای خاص و خوب، قرار نیست که برای افرادی از طبقات خاص جامعه بیوفته یا روابط علت و معلولی عجیب و غیر این جهانی داشته باشه. یکی مثل لینزی یا جیمز، شبیه آدمهای معمولی هستن و تروماهای خاص خودشونو دارن. تا خودشون هم تلاش نکنن و سراغ انتخابها و تجارب جدید نرن، نمیتونن از این تروماها و حس رکودی که به زندگیشون غلبه کرده خلاص بشن.
ادامهی این مطلب ممکنه بخشی از داستان رو لو بده.
نقطه عطف داستان، زمانی ظاهر میشه که لینزی و جیمز، سعی میکنن ارتباط خودشون رو بهبود ببخشن و تفسیر خودشون از اتفاقات بد زندگی رو مرور و بررسی کنن. هر دو، نوعی تجدید نظر رو تجربه میکنن که کمک میکنه سراغ یه شروع جدید برن و از زیر سایههای سنگین گذشته، تا حد زیادی خلاص بشن.
در حال حاضر، فیلمای سرگرم کنندهی زیادی ساخته میشن اما این فیلما، لزوما به بهبود تجربهی انسانا توجه و تعهدی ندارن. روابط آدما خیلی سطحی و خودخواهانه تصویر میشه و شخصیتای محبوب، لزوما به لحاظ فکری و اخلاقی، افراد پیشرویی به حساب نمیان؛ بلکه فقط زندگی پرزرق و برق یا پیچیده و پر دردسری دارن.
از یه طرف، خوده سازندهها هم سعی نمیکنن در مورد محتوایی که تولید میکنن، مسئولیت چندانی به خرج بدن و کم کم، استقلال فکری خودشون رو کنار میذارن و سعی میکنن کارای عامهپسند و سرگرم کننده درست کنن؛ کارایی که شانس فروش بیشتری داره و میتونه به افزایش شهرتشون کمک کنه.
حساسیت نشون ندادن به مفهوم تجربه و بهبودش، میتونه روی ذهن خوده هنرمند و تجربهای که میتونه از زندگی به دست بیاره، تاثیر بذاره. وقتی توی هنرمون تعهد خاصی به بهبود و رشد تجربه نداشته باشیم، کم کم در مقابل کیفیت تجربه، ممکنه بیتفاوتتر بشیم.
زمان میگذره و صدها و هزاران فیلم و سریال جدید ساخته میشه که یکی از یکی بازار پسندتر و سرگرم کنندهتر هستن و سرگرمیهای قبلی، از بین میرن. بهره بردن از این بازار، ارزش اینو نداره که از هنر، صرفا برای سرگرم کردن بقیه استفاده کنیم و اهمیتی ندیم که ما هم میتونیم به نوبهی خودمون، توی تغییر ذهنیت آدما و بهبود جهانبینیشون تاثیر بذاریم.
جمعبندی
عمومیترین شاخص بررسی میزان محبوبیت یک فیلم یا سریال در فرهنگ عمومی، در نظرم آمار خوده گوگل هست چون آدما راحت میتونن بدون دردسر و محدودیت خاصی، امتیاز بدن یا کامنت خودشون رو درج کنن. این شاخص هم نشون میده که فیلم گذرگاه، 53 درصد از رضایت مخاطبای خودشو جلب کرده.
اگر فقط دوست دارید سرگرم بشید و لحظهای از زندگی واقعی جدا بشید، خیلی بعیده که گذرگاه بتونه توجه شما رو به خودش جلب کنه؛ اما اگر یه کار آروم و روانشناختی میخواید که تصویری از زندگی روزمرهی آدمای معمولی هست رو تماشا کنید، گذرگاه میتونه شانس جلب توجه شما رو داشته باشه.