خلاصه داستان: دو سال پس از جلوگیری لئو بارنز (فرانک گریلو) از انجام یک انتقام در شب پاکسازی، او اکنون به عنوان رئیس امنیت سناتور چارلی رون (الیزابت میچل) خدمت می‌کند. مأموریت او حفاظت از سناتور در رقابت‌های ریاست‌جمهوری و زنده ماندن در مراسم سالانه‌ای است که فقرا و بی‌گناهان را هدف قرار می‌دهد. اما زمانی که خیانتی آن‌ها را در خیابان‌های واشنگتن دی‌سی تنها می‌گذارد، باید تا طلوع خورشید زنده بمانند... در غیر این صورت هر دو به خاطر گناهانشان علیه دولت قربانی خواهند شد.

اسکات از زمان مرگ پدر آتش‌نشانش در سن هفت‌سالگی، در مرحله‌ای از رکود شخصیتی باقی مانده است. حالا که به اواسط دهه ۲۰ زندگی خود رسیده، تقریباً هیچ پیشرفتی نداشته و رویای غیرممکنی را برای تبدیل شدن به یک هنرمند خالکوبی دنبال می‌کند. در حالی که خواهر کوچک‌تر و بلندپروازش برای رفتن به دانشگاه آماده می‌شود، او هنوز با مادر پرستار و خسته‌اش زندگی می‌کند و بیشتر روزهایش را با کشیدن ماریجوانا، وقت‌گذرانی با دوستانش – اسکار، ایگور و ریچی – و رابطه پنهانی با دوست دوران کودکی‌اش، کلسی، سپری می‌کند. اما وقتی مادرش با یک آتش‌نشان پرحرف به نام ری وارد رابطه می‌شود، زنجیره‌ای از اتفاقات رخ می‌دهد که اسکات را مجبور می‌کند با غم‌های گذشته خود روبرو شود و اولین قدم‌هایش را برای حرکت رو به جلو در زندگی بردارد.

ترجمه متن داده‌شده: جِی‌جی (با بازی یوشر)، که یک کارشناس امنیت سایبری با مدرک از MIT است، برای کشف حقیقت پشت مرگ ناگهانی بهترین دوستش، به آموزشی نیاز دارد که تنها پدرش می‌تواند ارائه دهد. جان شافت (با بازی ساموئل ال. جکسون)، که در تمام دوران کودکی جِی‌جی غایب بوده، موافقت می‌کند که به پسرش کمک کند تا در زیرزمین آلوده هارلم به هروئین حقیقت را بیابد. در حالی که جِی‌جی خود یک تحلیل‌گر FBI است و ممکن است نشانش با کت چرمی نمادین پدرش هماهنگ نباشد، اما نمی‌توان انکار کرد که این خانواده است که به هم متصلشان می‌کند.

ترجمه متن داده‌شده: مارکوس، یک نظامی در حال خدمت، پس از مرگ همسرش در یک حادثه‌ی تراژیک قطار، مجبور می‌شود به خانه بازگردد تا از دختر نوجوانش، ماتیلده، مراقبت کند. در ابتدا به نظر می‌رسد این حادثه صرفاً یک بدشانسی بوده است، اما مشخص می‌شود که ممکن است یک ترور با برنامه‌ریزی دقیق بوده باشد که در آن، همسر مارکوس به‌طور تصادفی قربانی شده است.

در تریلر مهیج و زمان واقعی «هیولای پول»، جورج کلونی و جولیا رابرتز در نقش لی گیتس، مجری برنامه مالی تلویزیونی، و تهیه‌کننده‌اش پتی بازی می‌کنند که در موقعیتی حاد قرار می‌گیرند زمانی که یک سرمایه‌گذار خشمگین که همه چیز را از دست داده (جک اوکانل) به‌زور استودیوی آن‌ها را تصرف می‌کند. در جریان یک بن‌بست پرتنش که به‌صورت زنده برای میلیون‌ها نفر پخش می‌شود، لی و پتی باید به‌سرعت راز یک توطئه در قلب بازارهای جهانی پرسرعت و پیشرفته امروزی را کشف کنند

مارلا گریسون یک سرپرست حرفه‌ای است که به‌طور قانونی دارایی‌های سالمندان را تصاحب می‌کند و از این طریق به‌طور غیرمستقیم از آن‌ها سوءاستفاده می‌کند. او و شریک تجاری‌اش، فران، این روش را به‌طور مؤثر در مورد جنیفر پترسون، یک بازنشسته ثروتمند که وارث یا خانواده‌ای ندارد، به کار می‌برند. اما وقتی جنیفر پترسون نیز رازهای خطرناک و ارتباطات با یک گنگستر مخوف دارد، مارلا مجبور می‌شود بازی خطرناکی را آغاز کند.

پس از زنده ماندن از وقایع فاجعه‌بار ولی کاملاً تهدیدآمیز در فیلم "Happy Death Day" (۲۰۱۷)، ترای گلمن، عضو پرشور گروه خواهران، خود را در همان خوابگاه دانشگاه می‌یابد و از اینکه زنده است، شکرگزار است. اما این بار، دوست‌اتاقی کارتر، رایان، ادعا می‌کند که او در حال تکرار همان روز پارادوکسیکال بارها و بارها است، چرا که یک قاتل مرموز با ماسک نوزادی تک‌دندان و چاقوی آشپزخانه بزرگ به طور مداوم او را به قتل می‌رساند. در این شرایط، تلاش شجاعانه اما بی‌فایده برای مقابله با چالش، بار دیگر ترای را به نقطه آغازین باز می‌گرداند و او را در یک حلقه زمانی خونین و آشنا گرفتار می‌کند. چند مرگ بین ترای و یک تولد واقعاً خوشحال فاصله است؟

ملاقات با خانواده‌ی دوست‌دخترتان برای اولین بار می‌تواند دشوار باشد. برنامه‌ریزی برای خواستگاری در جشن سالانه کریسمس خانواده‌اش، تا زمانی که متوجه می‌شوید که آنها حتی از رابطه‌ی او با شما بی‌خبرند، حتی سخت‌تر است. زمانی که ابی (کریستن استوارت) متوجه می‌شود که هارپر (مک‌کنیزی دیویس) رابطه‌ی آنها را از خانواده‌اش مخفی نگه داشته، شروع به پرسش کردن از دوست‌دخترش می‌کند که فکر می‌کرد می‌شناسد.

مایلز در یک شغل بی‌هدف به عنوان یک برنامه‌نویس گرفتار است. هنوز هم به عشق سابقش، نوا، علاقه‌مند است و بیشتر وقت خود را در اینترنت صرف پست کردن توهین‌های ناشناس به افرادی می‌کند که محتوای قابل اعتراض آنلاین منتشر می‌کنند. در همین حال، یک باند سایبری به نام Skizm در حال اجرای یک بازی بسیار خشونت‌آمیز در سراسر شهر است، جایی که جنایتکاران برای سرگرمی میلیون‌ها تماشاگر آنلاین به مبارزه تا مرگ می‌پردازند. مایلز خود را در این فضای دیجیتال راحت می‌بیند و به راحتی شروع به توهین به تماشاگران بیمار این بازی می‌کند، اما به زودی توسط این گروه ربوده می‌شود و وارد بازی می‌شود. او مجبور است با یک دیوانه مسلح و فراری مبارزه کند، در حالی که تنها ابزار او، اما بزرگترین مانع او، دو قبضه تفنگ است که به دستانش پیچ و مهره شده است. در ابتدا، عمر طولانی فرار از مشکلات به نفع او می‌شود و او به‌طور ناچیز از حریف غیرقابل توقف خود فرار می‌کند، اما وقتی زندگی نوا تهدید می‌شود، او باید سرانجام از فرار دست بردارد و با ترس‌هایش مواجه شود تا برای دختری که دوست دارد بجنگد.

در سال ۱۹۷۸ در بوستون، استیو (با بازی سم رایل) و برنی (با بازی انزو چیلنتی) در حال رانندگی هستند تا با دو عضو ارتش جمهوری‌خواه ایرلند (IRA)، کریس (با بازی کیلیان مورفی) و فرانک (با بازی مایکل اسمایل) ملاقات کنند. در مسیر، استیو به برنی می‌گوید که روز قبل توسط پسرعموی زنی که او مورد آزار قرار داده بود، کتک خورده است. آن‌ها در خارج از یک انبار در بوستون با میانجی‌گر، جاستین (با بازی بری لارسون)، ملاقات می‌کنند. نماینده‌ای به نام ارد (با بازی آرمی هامر) می‌آید و آن‌ها را به داخل می‌برد. گروه برای خرید اسلحه از فروشنده اسلحه، ورنون (با بازی شارلتو کوپلی) و همکارانش، مارتین (با بازی بابو سیسای)، هری (با بازی جک رینور) و گوردون (با بازی نوآ تیلور) در انبار حضور دارند. با وجود تنش‌ها و اشتباه در تحویل اسلحه، گروه کریس موفق به دریافت اسلحه‌ها در یک ون می‌شوند و پول را در یک کیف دستی تحویل می‌دهند.